منتظران بیدار

ما میخواهیم ولایت از ما راضی باشد...

منتظران بیدار

ما میخواهیم ولایت از ما راضی باشد...


کار تشکیلاتی به لگام کشیدن نفس است و ایثار برای وصول به حقیقت حیات. تاریخ امانت دار و عاشورا میراث دار ایثار. تشکیلات عاشورایی نقش آفرین کربلا، جلوه ی جمال حق و ظهور اسلام ناب محمدی است. خودمحوری در قاموس این تشکیلات نمی گنجد، بایستی طاغوت نفس را زمین زد تا ولایت حاکم گردد. در تشکیلات عاشورایی محور امام است، باید در امام غرق شد تا میثاق حیات زمینی آدم محقق گردد. جهت وصول به امام باید همچون حبه ی قند عمل کرد، سریع حل شد چرا که « ما آدمیان بقایمان به جذبه ی عشقی است که در دل ها به اماممان داریم و می دانیم اگر ولایت ما را به کوی دوست نکشد و به حال خویش رهایمان کند یاران همه از راه باز می مانیم1.» اگر در امام حل شدی دیگر مهم نیست کجا؟ در کدام تشکل؟ مهم این است که مهره ای از مهره های امام هستی. اصلا دیگر خودت نیستی، خود تو می شود خود امام، می شود حبیب امام. حبیب در وادی عشق به ولایت گردن در مقابل تیغ جفا نهاد قبل از آنکه شمشیر یزیدیان خون سرخ آن ذبح عظیم، بر مقتل فنای فی الله را بر گرده ی تاریخ بریزد و اینگونه مدال لله لا درُّک یا حبیب به گردنش آویخته شد؛ برای تشکیلاتی شدن باید در زمره ی اصحاب حسین بود تا به ولایت رسید. تشکیلاتی شدن یعنی حبیب وار سیر کردن، همه بعدی رشد کردن و رشد دادن، محل رجوع اهل حق گشتن. خروجی این تشکیلات انسان کامل است.

سرباختگان آستان ولایت خستگی نمی پذیرند و خستگان را در سپاه حسین جایی نیست. جوان عاشورایی برای تشکیلاتی شدن باید خستگی ناپذیر بود. قله امام است، هنگامه ی فتح قله، فراغت و آسودگی است. این رمز یاران حسین است. نفس زدن اصحاب حسین نیز جهت کیفیت بخشیدن به ارزش های دین و انقلاب و پیشبرد نهضت است، استفاده از هر فرصتی که فرامین مولایمان زمین نماند و امام به مسلخ کشیده نشود. این یعنی تشکیلات حسینی...

تشکیلاتی، با عزم و ارداه ی پولادین گام بر می دارد جهت جاری شدن غدیر، نهضت علمی ادامه ی غدیر است. اگر در ظلمات نااهلان محصور شد، شمع است تا با اندک نور خود در فضای موهوم ظلمات زمان قدم به قدم با ولایت طی طریق کند. حبیب اینگونه بود.  نقش بود، نقشی که به پشتوانه ی دین شناسی و فهم عمیق تقویت می شود و اینگونه عباس، عباس می شود و حبیب، حبیب...فاطمه محمدی

.............................

 1-فتح خون- شهید سید مرتضی آوینی

  • ف. محمدی

انقلاب اسلامی حقیقتی به بلندای غایات انسانی، بیش از آنکه لفظ باشد مفهومی است فراتر از کنج نشینی ذهن، بلکه با تمام قلب مأنوس است. انقلاب جاری و ساری در قلوب بشریت است تا وصول به مقصد و مقصود حیات انسانی، وصول به قلب حضرت صاحب الزمان- انسان کامل- کمال انسانیت و ارزش های ژرف الهی را فراهم کند. انقلاب اسلامی تجلی انوار باطن امام است که بر قلوب انسانی می تابد و انسان صالح برتابنده ی انوار در این کره ی خاکی است. انسانی که نشان از قدرت و عظمت حق تعالی، شأن خلیفه اللهی دارد و قلب او مجلّی کل اسماء الهی است. انسان در راستای حب خداوند نسبت به خود و نمایش اسماء حسنای خود خلق گشت، لهذا ظرفیت ظهور اسماء الهی و مثل خدا شدن را داراست. این انسان تجلی خدا و آینه ی تمام نمای حضرت حق در تمامی شئونات زندگی است. « انقلاب آمد تا انسان صالح تربیت کند1.» انقلابی که فتح قلوب انسانی است و ظفر که همان بازگشت به جایگاه اصلی و اصیل انسانی و تشکیل زندگی و تمدن الهی است. مقصود، تشکیل تمدنی است که انسان در آن عبد شود و لااله الا الله آذین بخش تمامی نظامات زندگی گردد. یعنی انسان و جامعه فانی در حضرت حق شود و همه چیز خدا باشد و غیری نباشد. تشکیل تمدنی توحیدی و تربیت انسان در آن، انسانی که محتوم به عبد شدن است و اگر عبد خدا شد انقلاب محقق می گردد. تربیت این انسان فتح الفتوح انقلاب اسلامی است چرا که انسان موجودی منقطع از خدا و وحی نیست که در پی حاکمیت و تصرف روزافزون بر سراسر گیتی باشد. انسان مظهر حق در عالم هستی و جامع همه ی عوالم هستی است. در این صورت انقلاب به دور از انسان سازی همان مفهوم عام و به ظاهر دگرگونی و شورش در فرهنگ لغات است نه انقلابی که ام القرای این عصر است و امام خمینی (ره) میراث دار همه ی صاحبان عهد، بنیان گذار آن.  انقلاب اسلامی تنها طریق وصول به حاکمیت الله و امام معصوم است. همان مسیری که از ابتدای هبوط باید طی می شد لیک بشریت در طول تاریخ، خود را از آن محروم کرد. با ظهور انقلاب اسلامی بارقه های امید به تربیت این انسان جهت حاکمیت امام ایجاد شد و حال برای تحقق کامل آن باید از همه ی ظرفیت ها بهره برد تا انقلاب که بازگشت به قلب امام است و مستلزم وجود انسان صالح، ظهور تام و تمام یابد. فاطمه محمدی

...................................................................................

1-بیانات امام خامنه ای10/10/69




  • ف. محمدی

 تقابل و رویارویی تمدن غرب و تمدن اسلامی از جمله موضوعات گفتاری و نوشتاری سال های اخیر است. در تعریف تمدن همین بس که« از یک زاویه، موقعیت جامعه ی انسانی با ملاحظه رشد و توسعه ی علم و هنر و با توجه پیچیدگی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را تمدن می نامند. به تعریف دیگر، تمدن، نوع فرهنگ و جامعه توسعه یافته توسط یک گروه، ملت یا منطقه در یک دوره از تاریخ است. تمدن از نظر دیگر، اندیشه ی آرمانی حیات انسانی در جامعه را در بر دارد1.» و درنهایت تمدن تحقق تشریعیات در زندگی است.

 تمدن غرب زاییده ی شریعت بشری در مقابل شریعت الهی و تمدن اسلامی است. ذات تمدن غرب استیلا و سلطه و از خصائص آن جدایی دین و حکومت می باشد که با عدل الهی در تعارض است چرا که حکومت اسلام در جهان تجلی گه عدل الهی است. آمریکا ظهور اتم تمدن غرب، عصاره ی نظام سلطه، استکبار و ظلم جهانی است. نمود سلطه گرایی و استکبار ستیزی در اوان تاریخ از انفجار بمب اتمی ژاپن در جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام، مقابله با انقلاب اسلامی ایران و... مشهود است. جریان طبس، لانه جاسوسی، حمایت از جنگ تحمیلی،  حمایت از تروریسم و منافقان، پشتیبانی فتنه گران88، تحریم و... خود گواه این دشمنی های پیدا و پنهان آمریکا در سال های پس از انقلاب است. تقابل آمریکا با حکومت اسلامی مقابله با عدل و شریعت الهی است و از این رو آمریکا شیطان بزرگ و دشمن بشریت است. همانگونه که مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه ای( مدظله العالی) می فرمایند:« دشمن که ما می گوییم به یک موجود خیالی و توهمی اشاره نمی کنیم، مراد ما از دشمن عبارت است از نظام استکبار، یعنی قدرت های استکباری، قدرت هایی که حیاتشان متوقف بر سلطه ی بر دیگران است. سردمداران نظام سلطه، آنها دشمن هستند. اگر یک مصداق خارجی هم بخواهیم برایش مشخص کنیم رژیم ایالات متحده آمریکا است. مظهر کامل نظام سلطه، رژیم ایالات متحده آمریکا است2

دست دوستی آمریکا پنجه ی فولادی است با دستکش مخملی و عده ای که اعتماد کنند به سرنوشت مصدق و کودتای28مرداد، دچار خواهند شد لهذا سازش با دشمن نه در اذهان می گنجد و نه در افواه واژه پرانی زیبایی است و اگر این چنین باشد زیبایی حقیقت خود را از دست داده و ملاک و معیار زیبایی دگرگون شده است. در رویارویی با دشمن، اصول اسلامی باید محفوظ بماند و از این اصول اشداء علی الکفار است. حکومت اسلامی پیروی از اهل بیت است، پیروی در مجاهدت و مبارزه با ظلم و ظالم و هیچ گاه ارزش ها و اصول اسلام از بین نخواهد رفت. از آن جهت که ذات آمریکا تغییر نمی کند و به آن اهریمن سیاست جهانی نمی توان خوشبین بود سیاست های اسلام و حکومت اسلامی در برابر سیاست های غربی تغییر نخواهد کرد و اجازه نفوذ در هیچ یک از زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... را به دشمن و استکبار جهانی نخواهیم داد. به امید تشکیل جهان اسلام و جامعه توحیدی...والسلام. ف.محمدی

..................................................................................................................

1-ظهور و سقوط تمدن مدرن-پروفسور حمید مولانا

2-بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت26/5/94


  • ف. محمدی

نکته ای که گاه به آن توجه نمی شود، پیدایش و شیوع برخی اصطلاحات و تعبیراتی است که گاهی در افواه می افتد اما در بطون معنایی به غیر از ظاهر است. در تعریف گروه 1+5 میانجیان بین المللی حل مسئله ی هسته ای ایران همین بس که از پنج عضو دائم شورای امنیت ملل، آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه   (فاتحان جنگ جهانی دوم) به همراه آلمان تشکیل یافته و از اهداف آن هماهنگی واکنش جهانی نسبت به برنامه ی هسته ای ایران است.

اخیراشاهد مدل جدیدی از مذاکرات تیم ایران با گروه مذکور بوده ایم. لیک سوال این جاست، مذاکره با آمریکا یا1+5 ؟ اگر با1+5 چرا تقابل، دیدار و چالش های تیم مذاکره کننده با همتایان آمریکایی به نسبت بیشتر بوده است؟ و اگر چنین است چرا آمریکا در1+5 حرف اول را می زند؟

قدرت در نظام بین الملل مهمترین عامل تمایز دولت هاست. در دهه های گذشته در عرصه ی نظام بین الملل با پایان جنگ سرد رقابت ابر قدرت ها و منازعات سنتی شرق و غرب خاتمه یافت و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زمینه ظهور جهان تک قطبی با سلطه هژمونیک آمریکا فراهم شد. اصطلاح تک قطبی زمانی به کار برده می شود که یک کشور به تنهایی بر ساختار قدرت حاکم باشد. از منظر برخی صاحبان قدرت در ایالات متحده :« آمریکا از قدرت کافی برای اعمال نفوذ و کسب منافع و شکل دهی به سیستم بین الملل برخوردار است و لذا واشنگتن باید قدرت خود را نه تنها برای کسب رهبری جهان بلکه تسلط بر آن به کار گیرد. به عبارت دیگر مداخله ی همه جانبه آمریکا برای استقرار نظمی مبتنی بر هژمون می باشد که به بهترین وجه منافع آمریکا را تامین کند1.» همانگونه که آمریکا عصاره  ای از تمدن غرب است ایران نیز محور تمدن شیعه و اسلام است حاکمیت بشری در مقابل حاکمیت الهی و ایران قطبی در مقابل با تمدن غربی است. آمریکا در رویارویی با ایران منافع خود را در خطر دیده و به مخالفت با ایرن، اسلام و جامعیت شیعه می پردازد. بر این اساس تمامی برنامه ها و عملکرد های آمریکا در جهت ثبات و حفظ تک قطب بودن و استیلا بر جهان طبق حاکمیت بشری است.

آنچه فوکویاما به زبان می آورد از اهداف آمریکا و جهان غربی خارج نیست. « با بررسی کشورهایی مانند بریتانیا یا ایالات متحده که در زمینه ی صنعتی شدن و حرکت به سمت دموکراسی حرف اول را می زنند می توان یک مدل کلی را مطرح و نشان داد که همه ی کشورها نهایتا از آن تبعیت خواهند کرد2.»  بر خلاف پندار عده ای از دولتیان که قائل به دهکده ی جهانی هستند غربی شدن و مدل های غربی و آینده ی لیبرال دموکراسی با حکومت اسلامی و حاکمیت امام معصوم در تناقض است. باید دانست مذاکره با استکبار و کفر مطلق در قاموس اسلام و جوامع اسلامی نمی گنجد، لهذا مذاکره با1+5 مذاکره با پنج قدرت جهانی نیست، طرح پنهانی است برای مذاکره با آمریکا و این حادثه را نباید اتفاقی دانست.

مذاکره به ثمر نخواهد نشست چرا که مستلزم هبوط اسلام و نظام عدل است. اسلام و تئوری اسلامی گرایی نظریه ی بشری نیست بلکه حقیقت همه ی انسان ها و جهان است و غایت تمامی جوامع در حاکمیت اسلام خلاصه می شود. به امید رشد روزافزون اسلام...والسلام. ف. محمدی

................................................................................................................

1-برگرفته از مقاله دکتر نوذر شفیعی

2-پایان تاریخ و انسان واپسین-فرانسیس فوکویاما


  • ف. محمدی
«ای رسول، تو چون آن منافقان را مشاهده کنی تو را به شگفت آرند و اگر سخن گویند به سخن هاشان گوش فرا خواهی داد ولی از باطن و درون گوئی که چوبی خشک ، تکیه کرده بر دیوارند و معرفت ندارند. هر صدایی بشنوند بر زبان خویش پندارند. ای رسول دشمنان به حقیقت اینان هستند. از ایشان برحذر باش. خدایشان بکشد چقدر از حق باز می گردند1

بندهای فرمالیستی دینی و عملکرد عده ای متناقض با مبانی انقلاب اسلامی ما را واداشت تا اشاره ای به جریان نفاق و امپراطوری احزاب و خواص سیاسی براساس ایدئولوژی های اسلام و انقلاب اسلامی داشته باشیم.

نفاق واژه ای که این روزها از دایره ی دوار احزاب برمی تابد، مصداقی که در تمامی ادوار، از گذشته تا حال در صدد براندازی حکومت الهی بوده و در برابر قول و فعل حق ظهور می یابد. با نگاهی اجمالی به این جریان در زمانه ی حکومت رسول الله می بینیم که چگونه منافقین ایمان نمی آورده و تنها تظاهر به ایمان می کردند همچون عبدالله ابن ابی که نفاق در او با حاکمیت حکومت اسلامی و از دست دادن حکومت مدینه عیان گشت و گروهی که آستانه ی تحمل سختی را نداشته و همچنین جرات مخالفت با منویات پیامبر را نیز نداشتند، به صورت پنهانی مخالفت خود را آشکار می نمودند، کسانی که در دین لغزیدند. در تاریخ پس از انقلاب نیز نفاقی از این دسته به چشم دیدیم که در زمان حضور امام جرات ابراز مخالفت با مبانی توحیدی انقلاب را نداشته لیک پس از رحلت ایشان از پرچمداران عرصه نفاق شدند که ظهورات آن به مراتب کم و بیش در روند و ریل پیشبرد آرمان های امام و انقلاب تخطی ایجاد می کرد. نفاق اوضح مصادیق کفر است و ثمره ای از شجره ی اسلام آمریکایی، با ظاهر اسلامی می آید تا به اسلام ضربه بزند. شریح قاضی فقیه بود، به تقوا می خواند، شریح در کربلا بی نماز شد، آنگاه که نفاق، راس حسین(ع) را به نیزه ها بالا برد و تقوا «تق وا» شد لهذا اگر نفاق قدرت پیدا کند امام زمان زمین گیر می شود.

و اینک شاهد نفاقی هستیم که در لباس سکوت، امپریالیسم را فریاد می زنند. سکوت در برابر استکبار پذیری و آشتی با دنیایی که دنیای اسلام را زمین می زند. دوستی با کفر مطلق و تمدن بشری در قاموس ایدئولوژی های اسلامی نمی گنجد چرا که اسلام ظلم به مظلوم را نمی پذیرد و ذات اسلام با استکبار- آمریکا به معنای ناطق آن – جمع نخواهد گشت. بنابراین سکوت، نشان از مستعد کردن سیر وصول اهداف استکبار نسبت به عالم اسلام و همراهی و همنوایی با دشمن است. رسوخ امپریالیسم در فرهنگ الهی و اسلامی آیا مفهومی جز از نفاق است؟ کارشکنی ها و مخالفت ها در دولت های انقلابی پس از انقلاب نشان از مخالفت با ارزش ها و آرمان های حکومت اسلامی بود و این مفهومی بر حاکمیت امپریالیسم است، در زمانه ی کنونی سکوت را به همین منظور تعبیر می کنیم چرا که سکوت در بزنگاه های تاریخ و انقلاب جز از رضا و کوته فکری نیست. مصادیق نفاق و مخالفت با شعائر انقلاب اسلامی بسیار است که در این مقال نمی گنجد لاجرم به بخشی از بیانات امام خامنه ای( روحی فداه) اشاره می کنیم، باشد که پند گیریم.

« منافق صریحا نمی گوید (درود بر آمریکا) اما عملش نشان می دهد که او زمینه ساز آمریکا است یا هر قدرت بزرگ دیگر. من از آقایانی که در راس جریان های سیاسی برانداز قرار گرفته اند، سوال می کنم. در طول این مدت دو سال و چند ماه کدام اعلامیه، بر علیه جریان متمایل به غرب را در این مملکت داده اید؟ شما یک اعلامیه علیه نزیه داده اید؟ یک مقاله علیه مقدم مراغه ای داده اید؟ شما که اینقدر ادعا می کنید که با غرب مخالف هستید یک کلمه علیه این ها نگفتید اما وقتی دولتی سر کار آمد که صریح و صادق، پوست کنده موضع مخالفت خود را در مقابل تمام جریان های متمایل به غرب و شرق تعیین می کند، این همه مخالفت، این همه کارشکنی، این همه اتهام! پس پیداست که شما منافق هستید زیرا این آیه با شما مطابقت می کند که: و ارصاد لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الحسنی و الله یشهد انهم الکاذبون2 » نفاق در احزاب و خواص های بی خواص برای ما اظهر من الشمس است شما را نمی دانم. به امید برپایی حکومت اسلامی و حطم احزاب از پیکر اسلام ناب محمدی... والسلام. ف. محمدی

......................................................................

1-منافقون، آیه4

2- بیانات در دانشگاه تهران1360


  • ف. محمدی

یادش بخیر آن روزها که همه چیزمان راست راستکی بود. حرف هایمان، بازی هایمان، احساساتمان، قانون هایمان. آن روزها که معلم با عینک ذره بینی اش روی تخته ی زواردررفته با گچ های رنگی می نوشت: آن مرد داس دارد. بچه ها یکصدا درس جدید را فریاد می زدند، همه می دانستند که داس درو می کند هرچه را که بخواهد حتی انسان ها را. ناگاه هیاهوی بچه ها خاموش شد. خاموش شد و آوار شد بر سر همه مان. معلم با لبخندی بر لب تکیه اش هنوز هم بر تخته بود و نگاه خیره اش به بچه هایی که در خون می غلتند و با لبان بسته گویی هنوز هم می گفت: آن مرد داس دارد. آژیر وضعیت خطر امروز کمی دیرتر به صدا درآمد و فروریخت دیوار آرزوهای بچه ها را.

یادش بخیر آن روزها که پدرم تسبیح دانه درشتش را در دست می چرخاند و می گفت: الهی رضاً برضاک. آن روز مادرم از حال رفت. گفته بودند: از این به بعد باید او را در خواب ببیند. تنها پسرش شده بود سپری برای گلوله ی دشمن تا نخورد به پیکر اسلام عزیزمان، شده بود رویای شیرین خواب های مادرم.

یادش بخیر لبخند زیبای پدرم روی طاقچه ی دیوار، مثل همیشه جمله امام را می گفت: «جنگ، شلیک گلوله نیست، احساس مسئولیت است.» شنیده بودم پیکرش شده بوسه گاه تانک ها. هیچ چیز برایمان نماند جز همین قاب عکس زیبا و اراده ی مصممش.

یادش بخیر آن روزها که همسایه ی تازه از فرنگ برگشته مان دیش زد به پشت بام خیابان شهرم برای صوت هایده و حمیرا و... می گویند: موجی شده است. و در همین حوالی صوت عبدالباسط برای پر زدن فرشته ی سینه سوخته. سینه اش سوخته بود برای انقلاب. آن هم موجی شده بود. موج که بگیرد امان آدم را می برد، می کشانتت به خاک، عده ای را به خاک شهادت، عده ای را به خاک ذلت. هنوز هم همسایه می گوید: خاک خاک است حتی وقتی حیای دخترکش شد معصومیت از دست رفته. یادش بخیر، یادش بخیر دخترک زیبایش هم بازی کودکی هایم بود. آن روزها محرم قالیچه پهن می کردیم در کوچه و چادر سیاه بر سر، گریه می کردیم که حسین(ع) نرود،عاشورا نرود. بازی کودکی هایمان بود اما در دنیای کودکی گویی می دانستیم که کفتارها چشم به ایمانمان دوخته اند.

یادش بخیر زنگ انشا و نقاشی. آن روز که دفتر هم کلاسی ام خیس شده بود و معلممان تنبیهش کرد، باید انشا می نوشت و موضوعش خیلی سخت بود: عدالت. با مدادهای به ته کشیده از جنس استضعاف و فقر و محرومیت نوشت، تنبیه معلم برای شاگرد اول کلاسمان گران تمام شده بود که با صدای رسا و اشک در چشم هایش خواند: از غذایی که برای خوردن نیست، از دارویی که برای دردهای قلب مادرش نیست، از سقف خانه ای که چکه می کند، از چیزهایی که باید سرجایش باشد و نیست، از فقر فرهنگ، از پشت میز نشین های لایحه تصویب کن و وام های میلیاردی، از چرخ های توسعه ای که هویت شان را له کرد. از عدالتی که در تدبیر کاخ نشینان نمی گنجد. قطره ی آخر اشک از دیواره های قلب پسرک چکه کرد مثل سقف خانه شان و باز هم دفترش را خیس کرد.

یادش بخیر آن روزها که برادرم شیشه ی خانه را شکست. توپش را تازه خریده بود. آن را هم نداشتیم به تازگی از فرنگ آورده بودند. جسور و نترس بود از تنبیه نمی ترسید، باز هم بازی کرد تا اینکه شد قهرمان بازی. گل زد به دروازه ی تحریم و محاصره ی اقتصادی. اسم ماهواره و موشک های بالستیک و سانتریفیوژ که آمد دیگر دست از بازی برنداشت، آخر آن را خودش ساخته بود. عادت کرده بود به لبخند پدرمان خامنه ای( روحی فداه). از امید و سجیل1 ساخت تا... ساختیم که غیرتمان خدشه دار نشود. تحریم و تنبیه برایش معنا نداشت. برادرم مرد شعب ابی طالب بود، عادت نداشت کم بیاورد امیدش به بدر و خیبر بود. ایستادگی را از حسین(ع) آموخته بود.

یادش بخیر آن روزها که مادرش هلهله می کرد. شده بود نفر اول بهترین رشته ی دانشگاه یعنی فیزیک و یادش بخیر آن روزها که مادرش باز هم هلهله می کرد بر پیکرش، آخر شده بود نفر اول امتحان الهی صف شهدا. در مسیر انقلاب پیش می رفت، می خواست که حرف مولایش زمین نماند. می خواستند جلویش را بگیرند هرطور که شده با بمب، گلوله، سوختن، خون، از فرمول هایشان خارج شده بود بی ترمز بود، دیگر چیزی نمی دانستند. ترورش کردند. شد شهید، شهید مصطفی احمدی روشن. خونش که ریخته شد هزاران مصطفی روییدند که امام تنها نماند. نمی دانستند « گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند1.» اما در این هیاهو یکی تنهاست، علیرضایی که تازه یاد گرفته بود بنویسد بابا آمد. اما نیامد وهنوز چشمانش به در است که بیاید، نیامد وماند در خانه ی قلب ملت. ترس در چشمانش موج می زند. گفته اند: باید پلمپ شود، پدرش و جاودانگی اش. این روزها درس کلاس اولش را خوب یاد می گیرد، آن مرد داس دارد و می خواهد تیشه بزند به ریشه جاودانگی پدرش، تیشه به جریان هسته ای و آنچه که نباید بشود، تمام داستان همین است.

یادش بخیر آن روزها که مادربزرگم برایم قصه می گفت: قصه ی گرگ و میش. زیر کرسی می نشستیم و به چشمان مهربانش خیره می شدیم. یکی بود یکی نبود. گرگ پیری که همیشه گرسنه بود، هرچه می خورد گرسنه تر می شد تا اینکه با میش روبه رو شد. میش خیلی زرنگ بود به راحتی دم به تله نمی داد. گرگ طرح دوستی با میش ریخت در صورتی که هیچگاه از فکر خوراک بره بیرون نیامد. گرگ از هویت میش غافل نمی شد، کم کم میش باورش شد، دوستی خاله خرسه را، دشمنش را نشناخت و ساده اندیش بود که ستیز و کید گرگ را از یاد برد. به اینجای داستان که می رسید خوابمان می برد تا اینکه امضای توافق بیدارمان کرد. دل کندن سخت است، به ناچار عکسش را که با ربان مشکی پیچیده شده بود به روی سنگ سرد قبرش می گذارم. با لبخند نگاهم می کند، لبخند تلخی می زنم. مادربزرگ، قصه ات تعبیر شد.

و اما آن روزها گذشت و این روزها نیز از پی هم می گذرد لیک دشمن همه ی این سال هایمان یکی است. مرد هزار چهره، گاهی با کروات گاهی با عمامه. اما من به مرد بودنش شک دارم. ظلم در قاموس مردانگی نمی گنجد. دشمن هرطور که بخواهد می آید، می خواهد تا اسلام را بگیرد، می آید تا با هویت بشری در مقابل هویت الهی بایستد، گاهی سخت می آید گاهی نرم، هر کار می کند که نهضت پیش نرود، می ایستد در مقابل حرف خدای کودکی هایمان تا حالا. گرگ پیر قصه های مادربزرگ بره نمی شود ، ذاتش عوض نخواهد شد. بزرگترین درس را بزرگترین معلممان خمینی کبیر داد که دشمن سازش پذیر نیست. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...

...................................................................................

1-سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی

  • ف. محمدی

مقالات عده ای از عجایب این روزگار وانفسایی است که تطاول آن گریبان ما را نیز گرفته است . خطاب به آن دسته از جریان های منور الفکری، سال ها بعد از توافق هسته ای 23 تیر94 ، ایران شناسان، استادان دانشگاه و محققانی که روی تاریخ ایران اسلامی کار می کنند خواهند نوشت که چگونه توافق هسته ای عدول از خطوط قرمز و آغاز استکبارپذیری و زیاده خواهی غرب و جوامع بین المللی را رقم زد نه آشتی پذیری با غرب که به معنای اتم استکبار است و آمریکا معنای ناطق آن .

تمدن غرب تمدنی براساس کثرت نفس اماره و زاییده ی شریعت بشری، جامعه ای مشرک و مکرمدارانه در مقابل شریعت الهی است . مارشال برمن در حادثه ی غرب از گوش ها و زبان هایی سخن به میان می آورد که نه تنها همه ی گفته ها به همه ی گوش ها نمی رسد بلکه توهمی است که ردوبدل می شود و حکمت را منزوی می گرداند . آشتی با این تمدن نه تنها باعث حل مشکلات ودست یابی به اهداف انقلاب نمی شود بلکه موجب تضعیف نور انقلاب و عدم ظهور تکوینیات خواهد شد که ملت، در گذشته شاهد این استحاله بود. همان روزگار مدفون شدن مستضعفین در گورستان های توسعه ی اقتصادی آدام اسمیت.

انقلاب اسلامی جهت نفی حاکمیت طاغوت در همه ی ابعاد بود که اقتصاد یکی از این جنبه هاست و رفع مشکلات آن نه با قدم گذاردن در سیاست آدام اسمیت و کشور های طاغوتی است و نه راهکار های سکولاریته ای، چرا که اقتصاد بشری منهای شریعت الهی خود نوعی طاغوت است لهذا تنها راه وصول به پیشرفت اقتصادی تولید و استخراج اقتصاد اسلامی است که اقتصاد مقاومتی از شئونات آن است. پیشرفت، در سایه ی وصول به آرمان های انقلاب اسلامی است نه قدم گذاردن در مسیر جوامع مدرن و مدنی غرب. انقلاب اسلامی نقطه ی عطف تاریخ بشریت است . قیامی در مقابل تمامیت کفر، شرک و نظام غرب. انقلابی که عامل عبور وبرون رفت از فرهنگ غرب و حرکت به سمت آینده ی حقیقی بشریت می باشد.انقلاب اسلامی برای سیاست، اقتصاد و تمامی گزاره های زندگی بشر برنامهارائه می دهد که این گزاره ها هیچ سنخیتی با گزاره های غربی ندارد. طریق پیشرفت، عمل به گزاره های اسلامی زندگی بشر و تشکیل حکومت و تمدن اسلامی است و نه تمدن مدرنیسم. شریعت الهی هیچ گاه با مصادیق شریعت باطل پیوند نمی خورد چرا که ذات غرب استیلا است و در برابر خود هیچ شریعت متضاد با ذاتش را نمی پذیرد در صورتی که شریعت حق باید در جامعه حاکم شود.رابطه با استکبار روابط مظلوم با ظالم وغارت شده با غارت گراستکه بشریت را از مقصد حق و حقیقت الهی به فضای موهوم ولنگاری سوق می دهد. در آن صباح که ظالم ظلم کند و مظلوم ظلم بپذیرد این تعبیر آشتی نیست پذیرش خفت است .توافقات نشان از توافق با « حکومتی فرعونی است که بنیان استعباد و استثمار خویش را با رشته هایی پنهان بر بهیمیت بشر استوار داشته است1 

حال چگونه می توان پذیرفت واژه پرانی از جنس زیبا کلام را، داعی به همان مدینه غفلت موجود در غرب که : « توافق هسته ای پایان تنش و آغاز آشتی ایران با غرب و جامعه ی بین المللی است2. » اگر توافق راه آشتی ما با غرب باشد این ننگی است بر  پیشانی انقلاب اسلامی.

همچنین بازگرداندن پراگماتیسم نگاه آشتی جویانه فی المثل به مصداق ماهی است که از آب دور بیفتد چرا که مشکل از سانتریفیوژها و راکتورهای هسته ای نیست. مشکل از فطرت دینی است و این تمدن فتنه مستلزم جنگی تمام عیار است همانگونه که خداوند در قرآن کریم می فرمایند : « و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الی علی الظالمین 3» برای پرهیز از اطاله ی کلام به جمله ای مجمل از مقام عظمای ولایت بسنده می کنیم که : « مبارزه ی با استکبار ، مبارزه ی با نظام سلطه تعطیل پذیر نیست. این جزء مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزه با استکبار نباشد، ما اصلا تابع قرآن نیستیم4. »

و در نهایت اگرچه عده ای توافق را مقدمه ای بر آشتی و شروع فصل های جدیدی می دانند، انقلاب اسلامی با غرب آشتی پذیر نیست چرا که ماهیت و ذات یکی از آن دو باید مضمحل شود و اضمحلال ذات انقلاب اسلامی خیال خامی است که آن را به گورخواهند برد.والسلام

..................................................................................................

1-حلزون های خانه به دوش- شهید آوینی

2-سایت هاشمی رفسنجانی- زیبا کلام

3-بقره- آیه193

4-بیانات در دیدار جمعی دانشجویان – 24 رمضان94

 

 

 

 

  • ف. محمدی

سوالی ذهنمان را مغشوش ساخته و سخت در انتظار نمایان شدن سرهای زیربرف هستیم . کجایند آنانی که نقد به دولت را تخریب می دانند در صورتی که مدتی پیش برای تخریب از هر حربه ای استفاده می کردند . سنگ اندازان دولت دیروز و مدعی کمک رسانی به دولت امروز ، آتش بیار های دعوا های حزبی و جناحی دیروز و امر کنندگان به اتحاد مردم و جناح های سیاسی امروز ، کسانی که عده ای را کاسب تحریم می نامند و خود از قماش کاسبان تحریم هستند . کجایند آنانی که دیروز یقه چاک می کردند و رنگ هایشان به سان لبو فروش پایین شهر می شد و فریاد هیهات سر می دادند؛ حال در کدام سوراخ موش ها هستند که شده اند کر شنوا و لال تبریک گوی . صدای هلهله ی توافق را می شنوند لیک نقض فرامین رهبری را نه . هم آنانی که داعیه داران قلب به درد آمده ی امام زمان دیروزند و بشکن زنان صف اول مذاکرات امروز .

 میدان مبارزه دشمن شناس می طلبد ، مردی از جنس کوخ نشینان که تا آخرین لحظه با آرمان های امام هم پیمان بماند ، مردی از جنس دیروز .

کسی که دم از مذاکره می زند یا الفبای غیرت را نمی داند و یا الفبای سیاست را . و انتظاری نیست از خواصی که پشت حسین(ع) را خالی کردند و امروز پشت سید علی. اما بدانند که چه بی سواد خطابم کنند، چه دروغگو و چه جریان انحرافی ، آمریکا ی شیطان بزرگ، برایمان فرشته نمی شود . توافق از برای تب تبریک ندارد ، دست دوستی استکبار را فشردید و پس از شامورتی بازی ها و تجاهل هسته ای، جشن وپایکوبی را به جامعه پمپاژ می کنید اما دریغ که اماممان خوشبین نباشد شادی برای امت رنگی ندارد . آیا نامه ی علی به مالک گویای همه چیز نیست !؟

توافقنامه ای که از نظر شما برد است از نظر ما ترکمنچای . توافق برای ما عدول از خطوط قرمز است و خط قرمز خون احمدی روشن هاست. خطوط قرمز محدودیت های هشت سال و ده سال است ، موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس ، لغو تحریم ها منوط به اجرای تعهدات کشورمان ، عدم لغو تحریم های اقتصادی ، مالی و بانکی هنگام امضای توافقنامه است .

درد دارد نقض فرامین ولی امرمان و نمک را بر زخم توافق، افاضات جدیدی می زند که نمیدانیم امت را به سخره گرفته اند یا فهمشان قدر امضای توافق است . اگر تحول از برای مدیریت صحیح بود پس چوب حراج به جریان هسته ای از برای روی ماه بی بی اشتون است! و به راستی ما نفهمیدیم عکس مصدقی که تمام مصیبتش آمریکا بود در کنار آقای به اصطلاح معدودی امیر کبیر ، چه نقشی داشته است !؟  آری تنها آنانی تا آخر خط با امام می مانند که درد فقر ، محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. تنها ده ضربه ی شمشیر تا شنیدن فریاد لااله الاالله در کاخ سفید فاصله داشتیم « در صورت دستیابی به تفاهم توانایی ادامه ی تحریم ها را نداشتیم 1.» و در آخر بشنوید از یک من حزب اللهی که اگر ارداه کنیم چشم هایی را که کرسی ولی امرمان را نشانه رفته است به زیر لگام هایمان می کشیم باشد که نظاره گر عدل و بهار باشند . والسلام

................................................................................................

1.اوباما، مصاحبه با نیویورک تایمزدر23/4/94

  • ف. محمدی

گویا یاور رهبر آمد خطاب به خدوم ملت، به سمع آقایانی خوش نیامده و خاطرشان را مکدر ساخته است،  قلب هایشان به درد آمده، منیت هایشان به سان زمین لرزه های چند ریشتری، و ندا سر می دهند فلانی برای ما تمام شده و از ما نیست. شما در خواب به سر می برید، به خیالتان مردم را خواب نما می کنید! احزاب برایش پشیزی نبودند که حال الف احزابتان رخ بنماید.

مقام شامختان برای خالی نبودن عریضه من من هایش را به پیشگاه معظم له عرضه داشته دریغ از نیم من فهم که تلاش های شبانه روزی را به کورس گذاشتن تعبیر می کند. ننگ بر کوته فکرانی که در دست گرفتن آرمان ها را انحراف دیدند1. ولیّ ما گفت همه ی سلیقه ها در انتخابات

، شما گفتید درست، ولی...! ولی در فرهنگ ملت ولیّ است و ره بر و در قاموس احزاب رهبر ولیّست گاهی ولی. قلب ملت، مفسر قلب ولی است اما در احزاب ، اتاق فکر- اتاق فسق به جای ولی است.

8 سال بازگشت به ریل اصلی انقلاب حجاب نیست ، انحراف نیست. حجاب قلب های شست و شو نکرده ی برخی از باتلاق نفاق است . خجل زده ما ملت هستیم از وجود کوتوله های عرصه ی سیاسی کاری که معلوم نیست در کجا مشق سیاست نوشته اند که واژه های سراسر قصورشان حکایات مثنوی های مولوی است .

آن یکی بس دوربین و دیده کور                    از سلیمان کور و دیده پای مور2

جناب مخرب ، آبشخورتان که از آبشخور احزاب منفک شد می بینید که روی کار آمدن مفتاح السلطنه من باب قفل های احزاب به در و دیوار شهر است. قفل ، نفاق است که مردم گمان بردند هر کس گفت مفتاح ، فتح الفتوح می شود . و اینکه معیار حزب الله و حزب اللهی بودن شما و طیف شما نیست . معیار، فریاد اللهم عجل لولیک الفرج در سازمان بین الملل است . ملاک ، فریاد پاک باطن مردم عصر بیداری است . ملاک، عکس همین انحرافی ( به تعبیر شما ) بر روی دیوار کوخ نشین پیرمرد سرزمینمان است . امروز روزی است که عوام خواص می شوند و خواص عوام . آفریقا نشین آن وری می شنود ندای عدالت را لیک ،منبردار و تیریبون دار کر با سواد این وری ..!!

در ضمایرتان بگنجانید که ایشان دعوت شده ی خاص شهدا بودند و لبیک مردم استقبال گرم شهدا از مهمان ویژه شان . شعار داده اید مومن از یک سوراخ چند بار گزیده نمی شود ، نیش چندم را شما می خورید که سرتان را به اجبار زیر لحاف نفاق فرو برده اید نه اینان که تنها لحافشان که هوایشان هم جداست . راستی مدرکتان را از کجا کسب کرده اید که در نظرتان کاخ نشین و کوخ نشین زیر یک لحاف هستند ؟

 « مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه انقلاب را بپیماید فورا اورا کمونیست و التقاطی می خوانند3 » و امروز انحرافی !

اصولتان همچون آفتاب پرستی است که مدام رنگ عوض می کند حالا مبالغه نباشد شما شده اید فصلی . طبق چه اصولی تکنوکرات ، حزب اللهی و ... در خورجین تحریراتتان جمع می شود ؟ بگذریم از این حزب بازی . ما می نویسیم اصول گرا شما بخوانید فصول گرا .

و در نهایت به عرضتان برسانم مراسم تشییع شهدا بود ، زیگورات چغازنبیل نبود ، عده ای هم حضور یافتند ، به کوری چشم حسود . پای گیرنده هایتان هم ننشستید ، ننشستید ، گوش هایتان را تیز کنید برای شنیدن فریاد دوباره ی عدل و بهار .

                                                                                                                                والسلام

                                                                                                                             (ف . محمدی )

...............................................................................

1- بیانات امام خامنه ای در آخرین دیدار با اعضای هیئت دولت 23 تیر92.

2- دفتر سوم مثنوی مولوی- بخش 118- قصه ی اهل سبا و حماقت ایشان.

3- صحیفه ی امام جلد 21- صفحه ی 86.

 

  • ف. محمدی